زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در ورود به کربلا
یک نظر کن حال و روز مضطرم در این دیار ای عزیزِ فـاطمه دیده ترم در این دیار با ورودت حزن و اندوهی دو چندان آمده از غمت آقا گریبان میدرم در این دیار چون کـبـوتر آمدم دنـبالِ تو امّا حـسین بال و پر بشکسته هستم بی پرم در این دیار تکیه کن بر خواهرت مستحکمم مانندِ دژ خواهری ها یک طرف!چون مادرم در این دیار ترسم از تکرارِ کوچه دردلِ کرببلاست گرد و خاکی شد دوباره معجرم در این دیار کاش میشد تا که تدبیری بیاندیشم تو را دائماً در فکرِ زیرِ حنجـرم در این دیار نیزهها از دور پیدا شد برادر بیحساب در خیالِ خود به فکرِ این سرم در این دیار تکیه گاهم کو؟ محافظ کو؟ قرارِ من کجاست؟ پس کجا مانده ست این آب آورم دراین دیار کو ابوالفضلم؟ که پائین آورد از ناقهها کودکانِ خسته جان و پرپرم در این دیار دشمنانِ دین فـراوانند ای سـالارِ عـشق ارباً اربا میشود پیغـمبرم در این دیـار حـیفِ این قـدِّ رسا و جلـوهگـاهِ احـمدی حیف از شهزادهات از اکبرم در این دیار این سپـیدی گـلو ذبحِ سه شعـبه میشود میرود در خواب گویا اصغرم در این دیار |